سرنوشت
دنبال یکی میگردم ...
دنبال کســـی میگردم که توی بهار زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم:
میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم؟؟؟
توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگــم:
میای بریم خیابون تا هر جا شد قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه:
ناهار اونجایی که من میگماااا
توی پاییز زنگ بزنــم بدون هیچ دلیل
بگم:
میای صدای ناله ی برگها رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟
در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیاریااا
توی زمــستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم:
درختای چنارمنتظرن با یه عالمه برف،
بعد با تردید بپرسم: میای کــه؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط
یه لنگه من یه لنگه تو...
سر اینکه دستای گره شدمون توی
جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم
نظرات شما عزیزان:
سلام وبلاگت واقعا زیباست و مطالب قشنگی گذاشتی خسته نباشی رفیق.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
وبلاگت خیلی خوبه آبجی....gif)
.gif)
.gif)
.gif)
برچسبها:
تاريخ سه شنبه 6 / 5 / 1392برچسب:, سـاعت
18:7 نويسنده الهام✖Comment one ✖
яima |